دل بستن شبیه یک قصه است
با یکی بودن شروع می شه ، با یکی
نبودن تموم میشه
.
.
.
دریارو دوست دارم ولی از موجهاش می ترسم
کوه رو دوست دارم ولی
از بلندیش میترسم
تو رو دوست دارم ولی از دوریت میترسم
.
.
.
هیچ گاه نباید به اجبار خندید
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه
کرد
تبسم بعد از گریه از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتر است
.
.
.
روی جلدای کتابا ، روی صفحه های دفتر
همینو فقط نوشتم ، هر کسی
به جز خودت پر
دل بستن شبیه یک قصه است
با یکی بودن شروع می شه ، با یکی
نبودن تموم میشه
.
.
.
دریارو دوست دارم ولی از موجهاش می ترسم
کوه رو دوست دارم ولی
از بلندیش میترسم
تو رو دوست دارم ولی از دوریت میترسم
.
.
.
هیچ گاه نباید به اجبار خندید
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه
کرد
تبسم بعد از گریه از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتر است
.
.
.
روی جلدای کتابا ، روی صفحه های دفتر
همینو فقط نوشتم ، هر کسی
به جز خودت پر
دل بستن شبیه یک قصه است
با یکی بودن شروع می شه ، با یکی
نبودن تموم میشه
.
.
.
دریارو دوست دارم ولی از موجهاش می ترسم
کوه رو دوست دارم ولی
از بلندیش میترسم
تو رو دوست دارم ولی از دوریت میترسم
.
.
.
هیچ گاه نباید به اجبار خندید
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه
کرد
تبسم بعد از گریه از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتر است
.
.
.
روی جلدای کتابا ، روی صفحه های دفتر
همینو فقط نوشتم ، هر کسی
به جز خودت پر
دل بستن شبیه یک قصه است
با یکی بودن شروع می شه ، با یکی
نبودن تموم میشه
.
.
.
دریارو دوست دارم ولی از موجهاش می ترسم
کوه رو دوست دارم ولی
از بلندیش میترسم
تو رو دوست دارم ولی از دوریت میترسم
.
.
.
هیچ گاه نباید به اجبار خندید
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه
کرد
تبسم بعد از گریه از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتر است
.
.
.
روی جلدای کتابا ، روی صفحه های دفتر
همینو فقط نوشتم ، هر کسی
به جز خودت پر
سرهنگ معمر قذافی دیکتاتور لیبی هنگام کشته شدن در یک سرداب در شهر سرت لیبی بود.
سرهنگ معمر قذافی دیکتاتور لیبی هنگام کشته شدن در یک سرداب در شهر سرت لیبی بود.
سرهنگ معمر قذافی دیکتاتور لیبی هنگام کشته شدن در یک سرداب در شهر سرت لیبی بود.
سرهنگ معمر قذافی دیکتاتور لیبی هنگام کشته شدن در یک سرداب در شهر سرت لیبی بود.
تعداد صفحات : 212